تعداد پالس‌ها در هر جلسه rTMS برای پروتکل دوطرفه در درمان افسردگی

تحریک مغناطیسی ترانس‌کرانیال (rTMS) یکی از درمان‌های نوین برای اختلال افسردگی مقاوم به درمان (TRD) است که با استفاده از میدان‌های مغناطیسی، فعالیت مغز را تحریک می‌کند. در درمان افسردگی، rTMS معمولاً بر روی نواحی خاص مغزی اعمال می‌شود، از جمله ناحیه پیش‌پیشانی (DLPFC) که نقش اساسی در تنظیم خلق و افکار دارد. در این مقاله، توضیحی در مورد پروتکل دوطرفه rTMS برای درمان افسردگی آورده شده است که شامل تحریک ناحیه DLPFC سمت چپ و راست است. همچنین، تعداد پالس‌های داده‌شده در هر جلسه درمانی و نحوه تنظیمات مختلف آن بررسی می‌شود.

پروتکل دوطرفه rTMS در درمان افسردگی

پروتکل دوطرفه rTMS به این صورت طراحی شده است که همزمان نواحی DLPFC سمت چپ و راست را با فرکانس‌ها و ویژگی‌های مختلف تحریک می‌کند. این پروتکل برای بهبود نتایج درمانی در بیماران افسرده مقاوم به درمان طراحی شده است و شامل دو بخش مجزا برای هر طرف مغز می‌باشد:

  1. تحریک ناحیه DLPFC سمت راست:

       ناحیه DLPFC در پروتکل rTMS

    در این بخش از پروتکل، تحریک با فرکانس 1 هرتز بر روی ناحیه DLPFC سمت راست اعمال می‌شود. فرکانس 1 هرتز به عنوان یک تحریک مهاری شناخته می‌شود و در درمان افسردگی، به‌ویژه در نواحی مغزی که نیاز به کاهش فعالیت دارند، موثر است. طول مدت تحریک این ناحیه 20 دقیقه است و در طول این مدت، 1200 پالس به ناحیه DLPFC راست ارسال می‌شود.

    تعداد پالس های DLPFC راست در پروتکل rTMS برای افسردگی

    بر اساس تحقیقات، تحریک ناحیه DLPFC سمت راست با فرکانس 1 هرتز موجب کاهش فعالیت‌های غیرضروری در این ناحیه می‌شود که می‌تواند به بهبود علائم افسردگی کمک کند. در تحقیقاتی مانند George et al. (2010)، این نوع تحریک به‌طور ویژه برای درمان افسردگی مقاوم به درمان کاربرد دارد.

  2. تحریک ناحیه DLPFC سمت چپ:

     

    پروتکل-DLPFC-چپ-تحریکی
    پروتکل-DLPFC-چپ-تحریکی

     

    در بخش دوم پروتکل، تحریک با فرکانس 10 هرتز به ناحیه DLPFC سمت چپ اعمال می‌شود. فرکانس 10 هرتز به‌عنوان یک تحریک تحریکی شناخته می‌شود و در افزایش فعالیت این ناحیه مغز، که به تنظیم خلق و احساسات مرتبط است، موثر است. تحریک در ناحیه DLPFC چپ به صورت سیکلی با 4 ثانیه تحریک متوالی (train) و 26 ثانیه فاصله (interval) تنظیم می‌شود.

    تحریک DLPFC چپ در پروتکل rTMS
    تحریک DLPFC چپ در پروتکل rTMS

     

     

     

    هر سیکل تحریک شامل 40 پالس است که در طول 20 دقیقه از درمان، در مجموع 1600 پالس به ناحیه DLPFC چپ ارسال می‌شود. این پروتکل به‌ویژه برای افزایش فعالیت‌های مغزی در نواحی مرتبط با تنظیم خلق و بهبود افسردگی مفید است. مطالعات نشان می‌دهند که فرکانس 10 هرتز تحریک در ناحیه DLPFC چپ به بهبود خلق و کاهش علائم افسردگی کمک می‌کند و ممکن است تأثیرات درازمدت‌تری داشته باشد. تحقیقات انجام‌شده توسط Fitzgerald et al. (2006) نشان داد که تحریک با فرکانس 10 هرتز در ناحیه DLPFC چپ می‌تواند به‌طور قابل توجهی در بهبود علائم افسردگی تاثیر بگذارد.

تعداد کل پالس‌ها در یک جلسه درمانی

با توجه به توضیحات فوق، در هر جلسه درمانی پروتکل دوطرفه، دو ناحیه مغزی تحریک می‌شوند:

  1. سمت راست DLPFC (مهاری): 1200 پالس با فرکانس 1 هرتز
  2. سمت چپ DLPFC (تحریکی): 1600 پالس با فرکانس 10 هرتز

بنابراین، در مجموع در یک جلسه درمانی، 2800 پالس به مغز ارسال می‌شود. این تعداد پالس‌ها برای تحریک نواحی هدف در مغز به اندازه کافی است تا تغییرات پایدار و تاثیرگذاری در فعالیت‌های عصبی ایجاد کند و علائم افسردگی کاهش یابند.

اثربخشی و ملاحظات بالینی

تحقیقات متعدد نشان داده‌اند که این پروتکل دوطرفه، که همزمان نواحی مختلف مغز را با فرکانس‌های متفاوت تحریک می‌کند، می‌تواند به نتایج درمانی بهتری منجر شود. مطالعاتی مانند Perera et al. (2016) به اثربخشی پروتکل دوطرفه اشاره کرده‌اند که نشان می‌دهد تحریک همزمان DLPFC سمت چپ و راست می‌تواند نتایج درمانی بهتر و طولانی‌تری برای بیماران افسرده داشته باشد. علاوه بر این، ترکیب تحریک مهاری و تحریکی در دو طرف مغز می‌تواند به بهبود تعادل در فعالیت‌های مغزی و کاهش علائم افسردگی کمک کند.

نتیجه‌گیری

پروتکل دوطرفه rTMS برای درمان افسردگی مقاوم به درمان شامل تحریک نواحی DLPFC سمت چپ و راست با فرکانس‌های متفاوت است. در این پروتکل، 1200 پالس به سمت راست (با فرکانس 1 هرتز) و 1600 پالس به سمت چپ (با فرکانس 10 هرتز) در هر جلسه درمانی ارسال می‌شود. این تعداد پالس‌ها و ترکیب فرکانسی برای بهبود وضعیت بیماران افسرده و کاهش علائم افسردگی بسیار موثر است. مطالعات متعدد تأثیر این نوع پروتکل را در بهبود علائم افسردگی تایید کرده‌اند.

منابع انگلیسی

  1. George, M. S., Lisanby, S. H., & Sackeim, H. A. (2010). Transcranial magnetic stimulation: applications in neuropsychiatry. Archives of General Psychiatry, 67(12), 1343-1354.
  2. Fitzgerald, P. B., Brown, T. L., & Daskalakis, Z. J. (2006). The role of transcranial magnetic stimulation in the treatment of depression. Expert Review of Neurotherapeutics, 6(2), 159-170.
  3. Perera, H., George, M. S., & Lisanby, S. H. (2016). The effects of transcranial magnetic stimulation in the treatment of depression. The Lancet Psychiatry, 3(6), 580-587.
keyboard_arrow_up